قلبی الیک من الاشواق محترق.. ودمع عینی من الاماق مندفق الشوق یحرقنی والدمع یغرقنی فهل رایت غریقا وهو محترق..!
اینجا ؛ آن جای خالی ای نیست که سر در کلبه درویشی ام نوشته ام...اینجا ؛ جاییست که می نویسم تا بفهمم که چه شد که جای من ؛ آنجا (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر...) خالی شد! می نویسم که چقدر جاهای زیادی جای من خالی بود و کسی نفهمید...اما جایی که خدا گفت بیا اینجا جایت خالیست...نرفتم! یاعلی
اول سلام بعدن شکایت:اس ام اس میزنم جواب نمیدی....؟؟!؟!؟!؟! بعددن تر:حالم شدید گرفته س...میخواستیم بریم مشهد با مدرسه جور نشد...با امسال میشه 6 سال ...که نرفتم مشهد....نمیدونم چرا هی حس میکنم تو دم به دقیقه اونجایی....ای!!!خودشیفته نشی جو نگیردت منظورم اصن چیزای معنوی نییییست!!! خلاصه رفتی کلی بدعام! اخر سر هم :22 بهمن بی مبارک ...مبارکککک!!! هی یکی تو گوشم میگه:الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.................. یا حق...
پاسخ:
سلام
بعدن : ...
بعدن تر: خواستیم چند بار بریم ولی نرفتیم! آهت گرفت!!
توی گوش من هم این را یکی مدام می گوید!!
,
سلم چطوری؟ چطورم! دلم برات تنگ شده نامرد من وقت ندارم، می دونم تو هم نداری، ولی یه کاری بکن دیگه، البته شاید جنوب دیدمت، ولی اینطوری بهم نمی چبسه، سیر نمی شم...باشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟ آفرین می دونستم رومو زمین نمی ندازی... کی می یای؟کجا؟ چرا؟ چقدر صبر؟
گویا مشهدمان جور شد........... بهت این روز هامو هیچ وقت تجربه نکرده بودم........این همه سال........منتظر بودم که...............راستی چرا همیشه جای مکه و کربلا و نجف.........یه کی همش ته دلم میگفت:گنبد طلا...؟ عجیبه...عجیبم.... نبدونم ! مثه همیشه:دعام کن.... بهم سر بزن..یا نه اس بده...یا نه !هر جور راحتی...تلپاتی خوبه؟ از غم تو بال و پرم سوخته هر چه بگویی جگرم سوخته... کاشکی اصلا چه بگویم رفیق.... ار تو چه پنهان جگرم.....................
ارسال دیدگاه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.