جای خالی من

نه به خاک در بسودم؛ نه به سنگش آزمودم...... به کجا برم سری را ؛ که نکرده ام فدایت؟!

جای خالی من

نه به خاک در بسودم؛ نه به سنگش آزمودم...... به کجا برم سری را ؛ که نکرده ام فدایت؟!

قلبی الیک من الاشواق محترق..
ودمع عینی من الاماق مندفق
الشوق یحرقنی والدمع یغرقنی
فهل رایت غریقا وهو محترق..!

اینجا ؛ آن جای خالی ای نیست که سر در کلبه درویشی ام نوشته ام...اینجا ؛ جاییست که می نویسم تا بفهمم که چه شد که جای من ؛ آنجا (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر...) خالی شد!
می نویسم که چقدر جاهای زیادی جای من خالی بود و کسی نفهمید...اما جایی که خدا گفت بیا اینجا جایت خالیست...نرفتم!
یاعلی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۰
خرداد

چند سال پیش بود که اولین وبلاگمو درست کردم یادم نیست! اما اولین وبلاگ جدی ای که داشتم با سه تا از دوستام بود همون سال اول دانشگاه باهم درستش کردیم. بعد دست سنجش ما رو از هم دور کرد... هر که دانشگاهش دورتر مهرش کمتر!! اما باز مقامت کردیم و یه دوسالی رو با هم وبلاگ رو چرخوندیم. من بودم و سالک و زهرا و عسل! یادش بخیر دبیرستان که بودیم دغدغه های جالبی داشتیم که در این مقال نگنجد و در حوصله مخاطب نیز!

اما بعد! دست سنجش قوی تر از مقاومت ما بود و شد همان که گفتم و راه ما جدا شد و قلب و دل و مهر و دوستی ما نیز! یا حداقل من از آنها!

حالا زهرا وبلاگی دارد تا از زنده بودنش باخبر باشم! و سالک و عسل...؟؟!

و اما من!

این وبلاگ را درست کردم با اسمی که برایم معناداشت! جای خالی من!! روزی که این اسم را انتخاب کردم جای رفیعی را برای خودم در نظر داشتم که خالی از من بود! ( عند ملیک مقتدر...) و بنده ای می خواستم باشم که باید!

و حالا جای خالی ای که برای خودم در نظر دارم در کنار یک دوست است!! و این یعنی نمیدانم چه!!؟ (از اساتید ادبیات به خاطر جمله بندی عالی ام عذر می طلبم!)

و می دانستم روزی خواهد رسید فرجام این وبلاگ! (بازهم عذر!)

و حالا آن روز است! به هیچ دلیل منطقی ولی نه به هیچ دلیلی!!

یاعلی

پ.ن: نمی خواهم بگویم برای همیشه اما فعلا اینطور فکر می کنم!

  • درویش بی ریش!
۰۸
خرداد

قال الله تعالی:

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی (هرکس مرا طلب کند مرا می یابد)

و من وَجَدَنی عَرَفَنی( و هرکس مرا یافت مرا می شناسد)

و من عرفنی أَحَبَّنی( و هرکس مرا بشناسد مرا دوست خواهد داشت)

و من أَحَبَّنی عَشَقَنی( و هرکس مرا دوست بدارد به من عشق خواهد ورزید)

و من عشقنی عَشِقتُه( و هرکس عاشق من شد عاشقش خواهم شد)

و من عَشِقتُه قَتَلتُه( و هرکس که من عاشقش باشم را خواهم کشت)

و من قَتَلتُه فَعَلَیَّ دِیَتُه( و هرکس را بکشم پس دیه اش بر گردنم است)

و أنا دِیَتُه

«و من خود دیه او هستم»

زیاده گویی:

1. در طلب تو گیر کرده ام هنوز!!! آه از راه دراز و توشه کم!

2. آری من نزول کرده ام! نه!! تازه فهمیده ام که اصلا صعود نکرده بودم!

3. مشکل از ناسازی ساز بدآهنگ من است.

  • درویش بی ریش!