بی حرف پیش؛ بی حرف پس!
حالا هی بشین برای خودت توجیه کن که مولا یعنی دوستی و دوست داشتن! نه جان من! نه عزیز من! مولا یعنی آقا ؛ سرور؛ سید!!
یعنی هرچه گفت چه بفهمی چرا و چه نفهمی چرا باید بگویی چشم!! تمام شد رفت! چشم!!
برای ما که فرقی ندارد. تو دوست داری سنگ علی (ع ) را به سینه نزنی و بروی سراغ بی لیاقت ها! اما من دلم می خواهد سنگ علی (ع) را به سینه بزنم... دلم می خواهد برای غدیر لحظه شماری کنم و همه جا جار بزنم که
آآآآآآآی مردم!
فقط حیدر امیر المومنین است!
تمام شد رفت.
پ.ن:
جز یک نسب که از تو به خود بسته چیستم؟
من آنچنان که آل علی هست نیستم!
اما علی (ع) مرا هم از در خود مران که من
تا عمر داشتم به حسین ت گریستم...